ما تازه روی چون صدف از دانه خودیم
خرسند از محیط به پیمانه خودیم
چون غنچه روی دل به خود آورده ایم ما
برگ نشاط گوشه میخانه خودیم
ما را غریبی از وطن خود نمی برد
در کعبه ایم و ساکن بتخانه خودیم
از هوش می رویم به گلبانگ خویشتن
در خواب نوبهار ز افسانه خودیم
نوبت به کینه جویی دشمن نمی دهیم
سنگی گرفته در پی دیوانه خودیم
در چشم خلق اگر چه کم از ذره ایم ما
خورشید بی زوال سیه خانه خودیم
در بوم این سیاه دلان جغد می شویم
ورنه همای گوشه ویرانه خودیم
گرد گنه به چشمه کوثرنمی بریم
امیدوارم گریه مستانه خودیم
چون کوهکن به تیشه خود جان سپرده ایم
در زیر بار همت مردانه خودیم
از ما بغیر ما همه کس فیض می برد
ابر کسان و برق سیه خانه خودیم
دانسته ایم قیمت خود را چنان که هست
گنجینه دار گوهر یکدانه خودیم
در راه میهمان نگران است چشم ما
ما حلقه برون در خانه خودیم
پوشیده است صورت احوال ما ز خلق
دیر آشنا چو معنی بیگانه خودیم
صائب ز فیض خانه بدوشی درین بساط
هر جا که می رویم به کاشانه خودیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تنها نشین گوشهٔ غمخانهٔ خودیم
گنج غمیم و در دل ویرانهٔ خودیم
لب تر نکرده ایم ز جام و سبوی کس
جاوید مست جرعه و پیمانهٔ خودیم
با غم نشسته ایم به تدبیر عقل خویش
[...]
ما در شکست گوهر یکدانه خودیم
سنگ ملامت دل دیوانه خودیم
چون بلبل از ترانه خود مست می شویم
ما غافلان به خواب ز افسانه خودیم
در خون نشسته ایم ز رنگینی خیال
[...]
ما پای در گل از دل دیوانهٔ خودیم
ما غرق خون ز چشم سیه خانهٔ خودیم
گلخن نمود بر سرما اشک ما خراب
پیوسته خود خراب کن خانهٔ خودیم
خون جگر خوریم و نگیریم می ز کس
[...]
مجنون دشت گریه مستانه خودیم
آزاد کرده دل دیوانه خودیم
آیینه خاطریم ز تأثیر عشق پاک
جویای وصل روی تو در خانه خودیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.