گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

اگرچه چندی به زمین همچو غبار افتادم

عاقبت در پی آن شاهسوار افتادم

کشش بحر مرا جانب خود باز کشید

گرچه چون موج ز دریا به کنار افتادم

شد به یک چشم زدن خرج عدم خرده من

تا جدا ز آتش سوزان چو شرار افتادم

شد مگر قطره من بیخبر از شکر وصول؟

که ز دریا به کف ابر بهار افتادم

ز آهن و سنگ چه سختی که نیامد پیشم

در دل سوخته ای تا چو شرار افتادم

فتح بابی که مرا شد ز گلستان این بود

که ز خمیازه گلها به خمار افتادم

من که یک عمر به خود راه نبردم صائب

به چه امید به اندیشه یار افتادم؟

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode