زغفلت عمر خود را چون قلم صرف سخن کردم
ندید از برق نی ظلمی که من بر خویشتن کردم
اگر می بود در دل آفتاب روشنی می شد
دم گرمی که من چون شمع صرف انجمن کردم
زدم پای سلامت آنقدر بر سنگ از غیرت
که هر جا سنگلاخی بود رنگین چون یمن کردم
اگر بر کوهکن شد نرم کوه بیستون تنها
زبرق تیشه چندین سنگدل را نرم من کردم
دماغ بوشناسان می برد بو کز دم مشکین
چو خونها در دل رعنا غزالان ختن کردم
شکرا ز تلخرویی می کند در ناخن من نی
چو طوطی تا دهان خویش شیرین از سخن کردم
ز پیه گرگ روشن ساختند اخوان چراغ من
اگرچه دیده ها روشن ز بوی پیرهن کردم
به سیم قلب بار کاروان شد ماه کنعانم
غلط کردم اقامت در ته چاه وطن کردم
نیامد غنچه ای را دل به درد از ناله های من
چو بلبل گرچه از افغان قیامت در چمن کردم
مرا سازد سخن گر زنده جاوید جا دارد
که من از خامه جان بخش ایجاد سخن کردم
به همت تا حجاب بال و پر را سوختم صائب
سر از یک پیرهن بیرون به شمع انجمن کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز کج بینی به زلفت نسبت چین ختن کردم
غلط بود آن چه من دیدم خطا بود آن چه من کردم
اگر از محنت غربت بمیرم جای آن دارد
که بهر چون تو بدخوئی چرا ترک وطن کردم
اگر از تربتم بوی وفا ناید عجب نبود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.