گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

ما به اکسیر قناعت خاک را زر کرده ایم

زهر را بسیار از یک خنده شکر کرده ایم

نیست غیر از ساده لوحی در بساط ما کمال

صفحه آیینه ای جون طوطی از بر کرده ایم

در شکست ما تأمل چیست ای موج خطر؟

ما درین دریا به امید تو لنگر کرده ایم

بیمی از آتش ندارد شوخی ما چون سپند

رقصها در دامن صحرای محشر کرده ایم

پوست می اندازد از اندیشه اش کام صدف

آب تلخی را که ما در سینه گوهر کرده ایم

روز محشر جرم ما را پرده داری می کند

مشت خاکی کز سر کوی تو بر سر کرده ایم

از سر تن پروری بگذر که ما صیاد را

در قفس از جلوه پهلوی لاغر کرده ایم

صائب از تسخیر آن آهوی وحشی عاجزیم

از سخن هرچند عالم را مسخر کرده ایم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode