آب حیوان من نهان در ظلمت شب دیده ام
نور بیداری همین در چشم کوکب دیده ام
گر بگویم خواب شیرین تلخ بر مردم شود
آنقدر فیضی که من در پرده شب دیده ام
لب که عقد اوست در افواه مردم سی و دو
در درون حقه اش سی ودو کوکب دیده ام
من که نتوانم سفیدی از سیاهی فرق کرد
شیشه گردون پر از جهل مرکب دیده ام
در گره چیزی ندارند این هوسناکان پوچ
رشته امیدها را رشته تب دیده ام
پای لغز صد هزاران عاشق لب تشنه است
چاه سیمینی که من در سیب غبغب دیده ام
جمله افاق جهان راقطع با سر کرده ام
تا چو ماه از مهر جام خود لبالب دیده ام
مهرتابان چون چراغ روز باشد پیش او
آفتابی را که من در پرده شب دیده ام
جای آرام و قرار از کوته اندیشان شده است
ورنه من روی زمین را پشت مرکب دیده ام
چون به تلخی نگذرانم روزگار خویش را
من که نوش خلق را در نیش عقرب دیده ام
به که مهر خامشی بر لب زنم اظهار را
من که صائب قتل خود در عرض مطلب دیده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.