من که هرپاره دلم هست به صد جا مشغول
بادل جمع شوم چون به تو تنها مشغول
خدمت دور به نزدیک نمی فرمایند
اهل دل را نکند عشق به دنیا مشغول
ماند از جلوه بی قیمت یوسف محروم
هرکه درقافله گردید به سودا مشغول
ماند چون آینه در دایره حیرانی
هرکه از ساده دلی شد به تماشا مشغول
قسمت دیده ز هر عضو جدا می گیرم
به تماشای توام بس که سراپا مشغول
هر نفس عشق دو صد نقش بدیع انگیزد
تا نگردد به خود آن آینه سیما مشغول
می شود صائب از اندیشه دنیا فارغ
شد دل هر که به اندیشه عقبی مشغول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به جمال تو بود دیدهٔ بینا مشغول
به خیال تو بود خاطر دانا مشغول
بعد از آن روی دل جمع نبیند آن کس
که دمی گشت به آن زلف چلیپا مشغول
یار چون نیست در اندیشه چه مسجد چه کنشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.