شکستْ رنگِ مرا رنگ همچو مهتابش
ربود خواب مرا نرگسِ گرانخوابش
میان برهمن و بت حصار سنگ کِشد
نظرفریبی ابروی همچو محرابش
عقیق خون مسیحا به زیرِ لب دارد
هنوز تشنهٔ خون است لعلِ سیرابش
خلیل کو گل از آن روی آتشین چیند؟
کجاست خضر که بیند به عالمِ آبش؟
به جامهخانهٔ گردون نظر سیاه مکن
حذر! که گرد رخ اخگرست سنجابش
محیطِ عشق محال است آرمیده شود
به تیغِ موج بریدند نافِ گردابش
هنوز مست غرور است چشم او صائب
نکرده سبزه خط زهر در شکر خوابش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب سیاه به تاریکی ار نشینم به
که از چراغ لئیمان به من رسد تابش
جگر بر آتش حرمان کباب اولیتر
که از سقایهٔ دونان کنند سیر آبش
شب سیاه به تاریکی ار نشینم به
که از چراغ لئیمان به من رسد تابش
جگر بر آتش حرمان کباب او لیتر
که از سقایۀ دو نان کنند سیرابش
شب دراز بتاریکی ار نشینم به
که از چراغ لئیمان بمن رسد تابش
جگر ز آتش حرمان کباب اولی تر
که از سقایه دونان کنند سیرابش
لطیفه ای عجب است این که لعل سیرابش
مدام می چکد وکم نمی شود آبش
کسی که راه به بحر محیط وحدت برد
غریب نیست درآغوش دشت سیلابش
چو مرده ای است که خوابانده اند در کافور
[...]
ابومسیلمه گر دعوی نبوت کرد
جز این چه سود که خوانند خلق کذابش
گرفتم آنکه به شب کرمکی همی تابد
چه حدٌ آنکه برابر کنی به مهتابش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.