حسن اگر جلوه دهد بر سر بازار ترا
مصر زندان شود از جوش خریدار ترا
بوی گل می برد از کار تماشایی را
حاجتی نیست به خار سر دیوار ترا
چشمه در فصل بهاران ننشیند از جوش
بوسه می ریزد ازان لعل گهربار ترا
سرو بالای تو از عشق علم شد در کفر
قمری از طوق، کمر بست به زنار ترا
این چه ظلم است که من خون خورم و تیغ کند
به زبان پاک، خط از صفحه رخسار ترا
در دل گلشن فردوس خزان را ره نیست
چون به خاطر گذرد صائب افگار ترا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
طالعی کو، که گشایم در گلزار ترا؟
مغرب بوسه کنم مشرق گفتار ترا
چند بینم دل شوریده گرفتار ترا
جان غم سوخته میخواست چه بسیار ترا
کیست کاورد بدین شوخی رفتار ترا
میچکد آب حیات از گل رخسار ترا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.