گنجور

 
صائب تبریزی

دوزخ ارباب معنی صحبت قال است و بس

هست اگر دارالامانی صحبت حال است و بس

داوری بیهوشی حیرت جهان را برده است

نه همین سوسن درین بستانسرا لال است و بس

می رسند از عاجزی اینجا به منزل رهروان

بی پروبالی درین وادی پروبال است و بس

موج در هرجنبش از حالی به حالی می رود

بحر لنگردار یکتایی به یک حال است و بس

همچو مجنون هیچ کس از رفتن ما داغ نیست

چشم آهو در قفای ما به دنیا است و بس

نه همین سرگشته دارد خاکیان را دانه اش

مرکز افلاک هم آن نقطه خال است و بس

قصر دولت پایدار از دست ارباب دعاست

پشتبان طاق کسری کلبه زال است و بس

از خط و خال تو صائب معنی فهمیده است

ورنه دام اهل معنی نه خط و خال است و بس

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode