ترا که نور نظر نیست اعتبار آمیز
نظر به هر چه کنی می شود غبار آمیز
جواب تلخ به نقد از لب ترشرویان
هزار بار به از قند انتظار آمیز
برآن بلند نظر لاف همت است حلال
که ننگ دارد ازین فخرهای عارآمیز
ندید از آینه عمر روی نقش مراد
ز خون هرکه نشد پنجه ای نگارآمیز
شمار داغ به اندازه هوس باشد
به قدر خارو خس آتش بود شرارآمیز
مقام گوهر شهوار سینه دریاست
شکار خار کند موجه کنارآمیز
به زلف و خال نکویان نظر سیاه مکن
چه دل گشاید ازین مهره های مارآمیز
به نیم چشم زدن شد تهی زنقد حیات
بساط هستی، چون کاغذ شرارآمیز
مبین به زردی ظاهر که چون گل رعنا
خزان چهره عاشق بود بهارآمیز
به گردباد غلط می کنند آه مرا
زبس که شد زجهان خاطرم غبارآمیز
مخور ز خلق فریب ملایمت صائب
که چرب نرمی مردم گلی است خارآمیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برو برو که نفورم ز عشق عارآمیز
برو برو گل سرخی ولیک خارآمیز
مقام داشت به جنت صفی حق آدم
جدا فتاد ز جنت که بود مارآمیز
میان چرخ و زمین بس هوای پرنورست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.