گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

ریخت دندانهاو در فکر لب نانی هنوز

مهره بازیچه گردون گردانی هنوز

شد بنا گوشت سفید و ظلمت غفلت بجاست

صبح روشن گشت و در خواب پریشانی هنوز

شاهراه کشور مرگ است هر موی سفید

ره نمایان گشت ودر رفتن گرانجانی هنوز

شد بلند، آوازه طبل رحیل کاروان

از پریشان خاطری در فکر سامانی هنوز

قامت خم گشته چوگان است گوی مرگ را

تو همان سرگرم بازی همچوطفلانی هنوز

گرچه پیری در سر دست تو گیرایی نهشت

با هزاران آرزو دست و گریبانی هنوز

شد طناب عمر سست و خیمه بیرون زد حواس

در سرانجام عمارت سخت بنیانی هنوز

در چنین وقتی که می باید به خود پرداختن

واله خال و خط رخسار خوبانی هنوز

در چنین وقتی که صائب ساده لوحیهاست باب

تو ز کوته بینشی در جمع دیوانی هنوز

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode