دشت بیرون نامده است از ماتم مجنون هنوز
داغها از لاله دارد سینه هامون هنوز
دامن از خون شفق صبح قیامت پاک کرد
می تراود از سر خاک شهیدان خون هنوز
گرچه شیرین سبکرو عمرها شد رفته است
شمع روشن می توان کرد از پی گلگون هنوز
نگسلد پیوند روحانی ز دست انداز مرگ
می توان از خم شنید آواز افلاطون هنوز
عشق بر لوح دلم روزی که رنگ داغ ریخت
ساده بود از نفش اختر صفحه گردون هنوز
زان می روشن که در پیمانه خورشید ریخت
عشق آتشدست، می گردد سرگردون هنوز
صائب از اشکی که چشم من نثارش کرده است
می جهد چون برق نبض موجه جیحون هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست راهی خنده را بر آن لب میگون هنوز
وانگردیده است از هم غنچهٔ مضمون هنوز
در شب معراج پا بر آسمان بنهاده بود
بار منت می کشد بر دوش خود گردون هنوز
تخم حسرت سبز شد بر خاک ما اما نکرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.