گنجور

 
صائب تبریزی

مدار از منزل‌آرایان طمع معماری دل‌ها

که وسعت رفت از دست و دل مردم به منزل‌ها

سیه شد بس که عالم از چراغ مرده‌دل‌ها

نمی‌بینند پیش پای خود را شمع محفل‌ها

دل بیدار می‌باید درین وادی، توجه کن

که من با پای خواب‌آلود کردم قطع منزل‌ها

نصیب دور گردان گوهر سیراب چون گردد؟

ازآن دریا که با این قرب، لب‌خشکند ساحل‌ها

بنای کعبه و بیت الصنم کردند بیکاران

گل و خشتی که بر جا مانده بود از کعبه دل‌ها

زبان بستم، گشاد دل ز صد جانب درون آمد

نظر پوشیدم، از پیش نظر برخاست حایل‌ها

به نومیدی مده تن گرچه در کام نهنگ افتی

که دارد در دل گرداب، بحر عشق ساحل‌ها

نمی‌بود این قدر خواب غرور دلبران سنگین

اگر می‌داشت آوازی شکست شیشه دل‌ها

به لیلی متهم دارند مجنون را، ازین غافل

که دارد گفتگوی مردم دیوانه محمل‌ها

هزاران عقده چون انگور در دل داشتم صائب

به یک پیمانه می‌کرد ساقی حل مشکل‌ها

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode