آن کس که تمنای برو دوش تو دارد
گر خاک شوددست در آغوش تو دارد
بر چهره خورشید فروغ تو گواه است
این چشم پر آبی که در گوش تو دارد
در دولت بیدار دهد غوطه جهان را
فیضی که دم صبح بنا گوش تو دارد
جوشن چه کند با نظر مو شکافان
عاشق چه غم از خط زره پوش تو دارد
شوری که قیامت بودش غاشیه بر دوش
در زیر علم سرو قباپوش تو دارد
از آتش گستاخی می آب نگردد
مهری که حیا بر لب خاموش تو دارد
هر چند ندارد دل صائب خبر از خویش
اما خبر از خواب فراموش تو دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
جان زندگی از چشمه پرنوش تو دارد
دل، بستگی از سنبل خاموش تو دارد
ای دانه و دام دل ما، حلقه کویت
باز آی که دل، منتظر گوش تو دارد
دوشت، همه قصد طرف خاطر ما بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.