گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

دل کی تهی ز خنده طفلانه می شود

باز این گره ز گریه مستانه می شود

دل را بهم شکن که ز عکس جمال یار

آیینه شکسته پریخانه می شود

صد پرده دل سیاهتر از خواب غفلت است

بیداریی که خرج به افسانه می شود

ایمن ز تیغ بازی برق حوادث است

قانع ز خرمن آن که به یک دانه می شود

این غافلان همان پی آبادی خودند

هر چند گنج قسمت ویرانه می شود

یک بار رو چرا به در دل نمی کند

آن سایلی که بر در هر خانه می شود

از حرف و صوت عمر عزیزم به باد رفت

کوته شب دراز به افسانه می شود

از موجه سراب شود شوق آب بیش

از ماه کی خنک دل پروانه می شود

گر خلق همچو ملک سلیمان بود وسیع

چون چشم مور، تنگ ز همخانه می شود

زنگ از دل سیه به هوادار می رود

این شمع روشن از پر پروانه می شود

سوراخ می شود دلش از دوری محیط

هر قطره ای که گوهر یکدانه می شود

چون می به پای خفته خم می رسد به کام

صائب مقیم هر که به میخانه می شود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode