گفتار صدق، مایهٔ آزار میشود
چون حرف حق بلند شود دار میشود
پای به خواب رفته شمارد دلیل را
آن را که شوق قافلهسالار میشود
چون عقل نیست نقد جنون قلب و ناروا
دیوانه خرج کوچه و بازار میشود
کوه تعلقی که تو بر خویش بستهای
از سایه تو خاک گرانبار میشود
دلهای آب کرده نماند درین بساط
شبنم کجا مقیمی گلزار میشود
در محفلی که روی تو گردد عرق فشان
از خواب حیرت آینه بیدار میشود
در چشم بلبلی که کشد سر به زیر بال
عالم تمام یک گل بیخار میشود
عقلی که میگشود ز کار جهان گره
امروز صرف بستن دستار میشود
از حرص، کار نفس به طول امل کشد
این مور از امتداد زمان مار میشود
بر چین بساط شید که طاعات ظاهری
در چشم نفس پرده پندار میشود
سوراخ میشود دلش از دوری محیط
هر قطرهای که گوهر شهوار میشود
نتوان ز شرم در رخ آن گلعذار دید
شبنم حجاب چهره گلزار میشود
صائب زنند مهر به لب جمله طوطیان
هرجا که خامه تو شکربار میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آن کس که دل به دنیای غدار میدهد
نا پاک و سرد و واهی و غدار میشود
تیمار کار خویش خور ار عاقلی که دل
تیمار چون نیابد بیمار میشود
کم خُسب زیر سایهٔ غفلت که ناگهان
[...]
صد شِکوه به جا ز دلم جوش میزند
شرم حضور مانع اظهار میشود
گر صاف شد کلام تو صائب غریب نیست
اشک سحاب گوهر شهوار میشود
لعل تو چون به خنده گهربار میشود
[...]
مستی ز شور لعل تو هشیار میشود
خواب از خیال چشم تو بیدار میشود
حیرانیی به طالع نظاره دیدهام
دل پیشتر ز دیده خبر دار میشود
میزان کار خلق بود پله فنا
[...]
گر آن صنم ز پرده پدیدار میشود
تسبیح شیخ حلقهٔ زنار میشود
ساقی بدین کرشمه اگر میکند به جام
مسجد رواق خانهٔ خمار میشود
گر دم زند ز طرهٔ او باد صبح دم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.