تیغ زبان به عاشق حیران چه میکند
با پای خفته خار مغیلان چه میکند
یک بار سر برآر زجیب قبای ناز
دست مرا ببین به گریبان چه میکند
مرهم به داغهای جگرسوز مامنه
این دانههای سوخته باران چه میکند
بیهوده دست بر دل ما مینهد طبیب
با شور بحر پنجه مرجان چه میکند
دل چون نماند گو خرد و هوش هم ممان
این خانه خراب نگهبان چه میکند
آن را که عشق نیست چه لذت ز زندگی است
آن را که جانستان نبود جان چه میکند
مطلب ز سیر بادیه از خود رمیدن است
از خود رمیده سیر بیابان چه میکند
شرم تو چشم بند تماشاییان بس است
آن روی شرمناک نگهبان چه میکند
پروانه را سراب بود نور ماهتاب
لب تشنه تو چشمه حیوان چه میکند
در کان لعل لاله سیراب گو مباش
شمع و چراغ خاک شهیدان چه میکند
چون دل به جای نیست چه حاصل ز وصل یار
از دست رفته سیب زنخدان چه میکند
بیموج یک سفینه به ساحل نمیرسد
یوسف حذر ز سیلی اخوان چه میکند
شور مرا به دامن صحرا چه حاجت است
این آتش فروحته دامان چه میکند
بیغم نیافته است کسی وصل غمگسار
صائب شکایت از غم هجران چه میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کف چون تهیست جوهر انسان چه میکند؟
خاتم چو نیست، دست سلیمان چه میکند؟
آتش زدی ز جلوه به خاشاک هستیم
این برق را ببین به نیستان چه میکند؟
از پردهٔ حجاب برآ، آفتاب من
[...]
گفتی که با دلت غم هجران چه میکند
باد خزان ببین به گلستان چه میکند
منعم کنی ز گریه خونین و با دلم
آگه نیی که کاوش مژگان چه میکند
از دامن وصال تو دستی که کوته است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.