جمعی که زیر خاک دل پاک می برند
با خود بهشت را به ته خاک می برند
روحی که شد لطیف چو شبنم در این چمن
با صد کمند مهر به افلاک می برند
در حشر سر ز روزن جنت بر آورند
آنان که سر به حلقه فتراک می برند
جمعی که همچو غنچه کله کج نهاده اند
چون گل ز باغ سینه صد چاک می برند
نتوان به نور شرم به جز پیش پای دید
از حسن فیض مردم بیباک می برند
هر مال شبهه ای که بود چون حرامیان
دست و دهن به آب کشان پاک می برند
صائب مکن ز چرخ شکایت که عارفان
از سیر گلخن آینه پاک می برند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلقی جنازه با دل غمناک میبرند
آب حیات را به سوی خاک میبرند
یا آنکه تنگ بود جهان از شکوه او
او را مسیحوار بر افلاک میبرند
نینی پی علاج به مأوای دیگرش
[...]
زورآوران که پنجهٔ افلاک می برند
در کاسهٔ امل چه به جز خاک می برند
آنانکه شبنم گل شب زنده داری اند
فیض سحر به دیدهٔ نمناک می برند
آنجا که نوش داروی شادی دهند ساز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.