حرف درشت بردل بی کینه می خورد
گر سنگ گوهرست به آیینه می خورد
از من علاج خصمی ایام یادگیر
یک شیشه می سر شب آدینه می خورد
خاری اگر شکسته شود زیر پای من
صد ناخن پلنگم برسینه می خورد
محروم شد سکندر اگر ز آب زندگی
نام سکندر آب ز آیینه می خورد
راز تو رفته رفته ز دل می دهد فروغ
از پرتو این گهر دل گنجینه می خورد
صائب ز کهنه ونو عالم گذشته است
با یار تازه خط می دیرینه می خورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.