گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

زبان کوتاه باشد آشنای بحر گوهر را

بلندی حجت عجزست بازوی شناور را

به خون دل میسر نیست از دل آرزو شستن

به آب تیغ نتوان محو کرد از تیغ جوهر را

مکن چون تنگ ظرفان شکوه از داغ سیه بختی

که در طالع بهار بی خزانی هست عنبر را

کند یک جلوه گوهر پیش غواص و تماشایی

رسد فیض سخن یکسان، سخن سنج و سخنور را

نیندیشد ز درد و داغ نومیدی دل عاشق

که از آتش بود پروانه راحت سمندر را

من آن شیرین پسر را از پدر صائب برآوردم

اگر طوطی ز بند نی برون آورد شکر را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode