شوقم از نامه به وصل تو فزونتر گردید
نامه بر آتش من دامن دیگر گردید
از بهار چمن افروز بود برگ گلی
آنچه از حسن تو در دیده مصور گردید
می شود روزنه اش ناف غزالان ختن
خانه هرکه ازان زلف معطر گردید
خیره از دیدن خورشید قیامت نشود
دیده هرکه ز روی تو منور گردید
عشق روشندل اگر نیست ز اولاد خلیل
از چه آتش گل و ریحان به سمندر گردید؟
در شب وصل ز محرومی من آگاه است
تشنه هرکس ز لب آب بقا بر گردید
همچو آیینه شدم دیده حیران همه تن
تا مرا دولت دیدار میسر گردید
آن کس از کوردلان است که از خودرایی
نتواند ز غلط کرده خود بر گردید
هست دلچسب تر از قند مکرر صائب
سخن طوطی ما گرچه مکرر گردید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف اکبر چو ز خون سر او تر گردید
عقل گفتا که عجین مشک، به عنبر گردید
بر زمین خون ز گلوی شه لب تشنه حسین
آنقدر ریخت که با خاک، مخمر گردید
بدنی را که بدی بسترش آغوش نبی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.