رخنه هایی که مرا در جگر آن مژگان کرد
زرهی نیست که بتوان به قبا پنهان کرد
این طراوت که گل روی ترا داده خدا
می تواند نفس سوخته را ریحان کرد
گوی خورشید به خون دست ز آسایش شست
حسن روزی که سر زلف ترا چوگان کرد
سرمه خامشی طوطی گویا گردید
بس که نظاره او آینه را حیران کرد
تخم امید من از سعی فلک سبز نشد
دانه سوخته خون در جگر دهقان کرد
هیچ جا زیر فلک قابل آرام نبود
این صدف گوهر محبوس مرا غلطان کرد
غوطه در خون شفق زد ز ندامت صائب
هر که چون صبح لبی زیر فلک خندان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن خداوند که آفاق به یک فرمان کرد
ملک آفاق به فرمان ملک سلطان کرد
در ازل کرد قضا از قبل دولت او
تا به پیروزی و اقبال فلک دوران کرد
همه عالم چو یکی نامه به معنی بنگاشت
[...]
تا نگارین رخ دلبند ز ما پنهان کرد
خانهٔ صبر من دلشده را ویران کرد
حال بیچاره خود از عشق تو خون بود ولی
تیغ ایام فراق تو گذر بر جان کرد
حال درد دل خود را چو بگفتم به طبیب
[...]
کرد چون صید دلم روی ز من پنهان کرد
جورها بر من آشفته سر گردان کرد
گوش بر قول رقیبان بداندیش نهاد
هر چه آموخت ز بیداد بجانم آن کرد
من چه گویم که چها کرد بجانم ز جفا
[...]
حسن روزی که صف آرایی آن مژگان کرد
صف محشر علم شهرت خود پنهان کرد
پیش ازین گر به شکر پسته نهان می کردند
لب نو خط تو در پسته شکر پنهان کرد
نیست ممکن که دگر قامت خود راست کند
[...]
گریهام از غم هجرت به جهان طوفان کرد
شبنم اشک از آنجا به سر مژگان کرد
جوش این سیل بلا قصر دلم ویران کرد
عاقبت داغ تو با خاک مرا یکسان کرد!
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.