گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

چه عجب تیر خدنگ تو گر از دل گذرد؟

راهرو گرم چو گردید ز منزل گذرد

دامن تیغ ز خونم شرر افشان گردید

تا ازین شعله چه بر دامن قاتل گذرد

داغ تا چند نهان در ته مرهم باشد؟

عمر آیینه ما چند درین گل گذرد؟

سالک آن است که بنشیند و سیار شود

رهرو آن است که از قطع مراحل گذرد

دل بیتاب من و گوشه عزلت، هیهات

چه خیال است که پروانه ز محفل گذرد؟

رهرو عشق غم پای سلامت نخورد

خار این بادیه از آبله دل گذرد

چشم حیرت زدگان جذبه دیگر دارد

حسن از عشق محال است که غافل گذرد

اهل دل فارغ از اندیشه باطل باشند

عمر نادان به تمیز حق و باطل گذرد

چه عجب صائب اگر دل به تماشای تو داد؟

که صنوبر ز تماشای تو از دل گذرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode