گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

آدمی پیر چو شد حرص جوان می‌گردد

خواب در وقت سحرگاه گران می‌گردد

آسمان در حرکت از نظر روشن ماست

آب از قوت سرچشمه روان می‌گردد

رای روشن ز بزرگان کهنسال طلب

آب‌ها صاف در ایام خزان می‌گردد

طالب خلق اگر گوشه عزلت گیرد

همچو دامی است که در خاک نهان می‌گردد

رتبه عشق به تدریج بلندی گیرد

باده چون کهنه شود نشئه جوان می‌گردد

آسمان خاک ره مردم بی‌آزار است

گرگ در گله این قوم شبان می‌گردد

هرکه را تیغ زبان نیست به فرمان صائب

عاقبت کشته شمشیر زبان می‌گردد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode