گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

اگر از پرده زلف سیه رویش عیان گردد

جهان از خنده برق تجلی گلستان گردد

نگه دارد خدا از چشم بد، حیرانیی دارم

که اشک گرمرو در چشم من خواب گران گردد

چه خواهد بود حال کشتی بی ناخدای ما

در آن دریای پرشورش که لنگر بادبان گردد

به نیکان هر که بنشیند، بدان را نیک پندارد

نشیند با بدان هر کس، به نیکان بدگمان گردد

چرا آواره او فکر خان و مان کند صائب؟

چرا در فصل گل بلبل به گرد آشیان گردد؟