جنبش مژگان حضور از دیده و دل می برد
چشم بسمل لذت از دیدار قاتل می برد
شکر قطع راه، عارف را کند بیدارتر
غافلان را خواب در دامان منزل می برد
در دل شب دزد را جرأت یکی گردد هزار
خال او در پرده خط بیشتر دل می برد
می شود لطف خدا افتادگان را دستگیر
خار و خس را موجه دریا به ساحل می برد
وای بر آن کس که چون قمری درین بستانسرا
حاجت خود پیش سر و پای در گل می برد
لاله را از دل، سیاهی ابر نتوانست شست
داغ خون ما که از دامان قاتل می برد؟
از دل بیتاب یک مو بر تنم آسوده نیست
این سپند شوخ آسایش ز محفل می برد
گرچه می داند وسایل پرده بیگانگی است
دل همان ما را به دنبال وسایل می برد
حسن عالمگیر لیلی نیست در جایی که نیست
عاشق از دامان صحرا فیض محمل می برد
عالم پرکور را یک رهبر بینا بس است
ره شناسی کاروانی را به منزل می برد
شد زیک پیمانه صائب کشف بر من رازها
صحبت آیینه رویان زنگ از دل می برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم خوابآلود او بنگر که چون دل میبرد
درد عشقش از دل ما صبر مشکل میبرد
گر گمان دارد که بر گردم من از کویش به جور
شک ندارم کان نگارم ظنّ باطل میبرد
موج دریای بلای عشق او بالا گرفت
[...]
عشق، اول ناتوانان را به منزل میبرد
خار و خس را زودتر دریا به ساحل میبرد
باغبان خُلد از گلزار ما گل میبرد
همچو تخم گل به تحفه تخم بلبل میبرد
موج نگذارد کسی نزدیک این دریا رود
ابر اگر آبی برد، از چشمهٔ پل میبرد
او تغافل میکند، من هم تغافل میکنم
[...]
ذوق دیدارست کامی کز جهان دل میبرد
زاهد از دنیا نمیدانم چه حاصل میبرد!
دل به دریا داده را ز آسیب طوفان باک نیست
موج آخر کشتی خود را به ساحل میبرد
ابلهان را درک ذوق عشوة دنیا کجاست
[...]
از من و بلبل صبا صبر و تحمل می برد
خاک راهت را به باغ از دامن گل می برد
گرد راهم بی نیازی را به خاک افکند و رفت
جرأتش کی بعد ازین نام توکل می برد
پرسش مژگان نازش را زبان دیگر است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.