نه هر تن لایق تشریف شاهی است
شهادت آل تمغای الهی است
سر آزاده تاج زرنگارست
دل آسوده تخت پادشاهی است
بود آزادگی در ترک دنیا
در اینجا فلس ماهی دام ماهی است
سواد فقر را در دیده جاده
که جای آب حیوان در سیاهی است
به هر محفل که دمسردی در او هست
دل روشن چراغ صبحگاهی است
برون آرد نکویان را خط از شرم
خط مشکین برات خوش نگاهی است
گناهی را که در دیوان رحمت
نمی بخشند صائب بیگناهی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که روی او یقین فر الهی است
ورا در کل کمال پادشاهی است
رخش آیینه آیین شاهی است
ز سر تا پا همه فر الهی است
بخوانش خوش که اسرار الهی است
معانی بیان پادشاهی است
چو صاحب دیده از نور الهی است
خداوند سفیدی و سیاهی است
نه اخراج تو عزل از پادشاهی است
درین سری ز اسرار الهی است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.