در خاک وطن چند توان ره به عصا رفت؟
کو وادی غربت که توان رو به قفا رفت
از بس قدح تلخ مکافات کشیدم
از خاطر من دغدغه روز جزا رفت
خضر ره ارباب طلب، عزم درست است
آواره شد آن کس که پی راهنما رفت
تا چند توان دست دعا داشت بر افلاک؟
این زور در ایام که بر دست دعا رفت؟
آن روز که خورشید قدح چهره برافروخت
رنگ ادب از چهره گلزار حیا رفت
بر حاصل ما چون جگر برق نسوزد؟
از روی خزان رنگ ز بی برگی ما رفت
چون از لب پیمانه من زهر نریزد؟
صائب به من از گردش ایام چها رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت
کاری به جهان نی به مراد دل ما رفت
خورشید من از اوج جوانی چو برآمد
بس ذره سرگشته که بر باد هوا رفت
گفتم ز در خویش مران، گفت که بگذر
[...]
آن سرو گل اندام که در زیر قبا رفت
باماش عتابی ست ندانم چه خطا رفت
آه از من بیدل که دل سوخته من
عمری ست که گم گشت و ندانم که کجا رفت
بر باد شد آن جان هوایی که مرا بود
[...]
آن تُرک پری چهره که دوش از بَرِ ما رفت
آیا چه خطا دید که از راهِ خطا رفت؟
تا رفت مرا از نظر آن چشمِ جهان بین
کس واقفِ ما نیست که از دیده چهها رفت
بر شمع نرفت از گذرِ آتشِ دل، دوش
[...]
دید آن که پی من به خرابات فنا رفت
سرها چو حباب آمد و بر باد فنا رفت
در هجر تو آه دل من بوده که تا صبح
گفتند خلایق که مگر باد صبا رفت
در راه به زهاد بسی عربده کردست
[...]
گر ساقی بدمست به خشم از بر ما رفت
بدمستی و دیوانگی ازما به کجا رفت
دیوانه از اینیم که آن شوخ پری وش
چشمی سوی ما کرد که عقل از سر ما رفت
هر غمزه که زد چشم خوشت صید دلی کرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.