ما را ز عشق درد و غم بیکرانه است
دریای بیکنار سراسر میانه است
غفلت نگشت مانع تعجیل عمر را
در خواب نیز قافله ما روانه است
غافل مشو ز پاس نفس تا حیات هست
کاین شمع در کمین نسیم بهانه است
شد سنگ آب و سختی دل همچنان بجاست
با آن که سالهاست درین شیشه خانه است
هر چند روزگار کند شور بیشتر
خواب گران غفلت ما را فسانه است
از حرف سخن، روی نتابند مبرمان
مرغ حریص را گره دام دانه است
بر توسن سبکرو پا در رکاب عمر
موی سفید گشته ما تازیانه است
از دلبران طلب خبر دل رمیدگان
چون تیر در کمان نبود بر نشانه است
در گوشه قفس مگر از دل برآورم
این خارها که در دلم از آشیانه است
گردید از نظاره ما حس شوخ چشم
بر آهوی رمیده، نگه تازیانه است
در خاکساری آن که چو صائب تمام شد
بر صدر اگر قرار کند آستانه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آب حیات ما ز شراب شبانه است
عیش مدام، زندگی جاودانه است
عاشق کجا به فکر سرانجام خانه است؟
پروانه را همین بال و پر آشیانه است
بر گوهرست دیده غواص از صدف
[...]
امشب دگر نگاه کجت جاودانه است
کج مج زبانی سر زلفت بهانه است
رخشت که زیر پا فلکش برقرار نیست
سرگرم کرده نگهت، تازیانه است
سرسبز باد قامت نخل بلند تو
[...]
یکسر شرار عشقم و آهم زبانه است
آیینهدار دردم و حیرت بهانه است
خرمن کنید دانه گوهر ز اشک من
در هر طرف که سیل سرشکم روانه است
ای ناخدا تو لنگر کشتی ز صبر کن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.