خط سر زد و تغافل او همچنان بجاست
گل کوچ کرد و گوش کر باغبان بجاست
ایمن مشو ز خصمی تیغ زبان که شمع
در بوته گداز بود تا زبان بجاست
کو سینه ای که داغ عزیزان ندیده است؟
اینک هزار لاله درین بوستان بجاست
آیینه خانه دل ما بی غبار نیست
چندان که سرمه واری ازین خاکدان بجاست
عهد شباب رفت و همان مست غفلتیم
شد نوبهار و زحمت خواب گران بجاست
جان را ببین کدام به تلخی سپرده اند؟
از طوطیان شکر، ز هما استخوان بجاست
کج بحث، راستی ز طبیعت برون برد
پهلو تهی نمودن تیر از کمان بجاست
صائب زبان کلک سخن آفرین ماست
امروز شعله ای که درین دودمان بجاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.