گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

در پریشان نظری غیر پریشانی نیست

عالمی امن تر از عالم حیرانی نیست

قفس تنگ فلک جای پر افشانی نیست

یوسفی نیست درین مصر که زندانی نیست

از جهان با دل خرسند بسازید چو مور

کاین گهر در صدف تاج سلیمانی نیست

چون ره مرگ سفیدی کند از موی سفید

وقت جمعیت اسباب تن آسانی نیست

تیر کج را ز کمان دور شدن رسوایی است

زیر گردون وطن ما ز گرانجانی نیست

نیست از نقص جنون، خانه نشین گر شده ایم

عشق، شهری است درین عهد، بیابانی نیست

ساده کن لوح دل روشن خود را از نقش

که بصیرت به سواد خط پیشانی نیست

در دل خاک، شهان گنج گهر گر دارند

گنج بی سیم و زران جز غم پنهانی نیست

به که بر لب ننهد ساغر بی پروایی

هر که را حوصله زهر پشیمانی نیست

سر زلف تو نباشد، سر زلف دگری

از برای دل ما قحط پریشانی نیست

اژدها می شود این مار ز مهلت صائب

رحم بر نفس نمودن ز مسلمانی نیست