از دل خم می گلرنگ به جام آمده است
آفتاب عجبی بر لب بام آمده است
باده در سلسله تاک ندارد آرام
لب میگون تو تا بر لب جام آمده است
سرو چون سبزه خوابیده زمین گیر شده است
قد رعنای که دیگر به خرام آمده است؟
اشک حسرت شده در ساغر خضر آب حیات
تا دگر تیغ که بیرون ز نیام آمده است؟
هاله از غیرت من حلقه ماتم شده است
تا به دلجوییم آن ماه تمام آمده است
از سیاهی چه خیال است برآید داغش
هر عقیقی که گرفتار به نام آمده است
ای بسا خام که بسیار به از پخته بود
عیب عنبر نتوان کرد که خام آمده است
می کند جوش گل و ناله بلبل فریاد
که ز می توبه درین فصل حرام آمده است
سیری از حرص مدارید توقع زنهار
که تهی چشم تر از حلقه دام آمده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.