گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

آن که در جام خضر آب بقا ریخته است

به لب تشنه ما زهر فنا ریخته است

ما نه امروز کبابیم، که معمار ازل

رنگ افلاک ز خاکستر ما ریخته است

طفلی و سنگ و گهر در نظرت یکسان است

تو چه دانی که درین خاک چها ریخته است!

نیست پرواز به بال دگران شیوه من

ورنه در سایه من بال هما ریخته است

خاک را دست به افسردن این آتش نیست

خون عشاق عیان است کجا ریخته است

ما نه آنیم که بر برگ بلرزیم چو بید

بارها دامن گل از کف ما ریخته است

صائب از چشمه آیینه کجا گیرد آب؟

آن که در شوره زمین آب بقا ریخته است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode