گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

سنگ در دیده ارباب بصیرت گهرست

خاک در پله میزان قناعت شکرست

حسن را نشو و نما از نظر پاک بود

آبروی چمن از شبنم روشن گهرست

دیده بد به تو ای ترک ختایی مرساد!

که بدخشان ز لب لعل تو خونین جگرست

کشتی از باد مخالف متزلزل گردد

دل به جا نیست کسی را که پریشان نظرست

از فضولی است ترا دست تصرف کوتاه

بهله قالب چو تهی کرد مقامش کمرست

آنچه مانده است ز ته جرعه عمرم باقی

خوردنش خون دل و ماندن او دردسرست

می کند قطع به سر، راه طلب را صائب

هر که چون سوزن فولاد حدیدالبصرست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode