وصل زلف او به دست کوشش تدبیر نیست
دوری این راه از کوتاهی شبگیر نیست
بارها سیلاب را در نیمه راه افکنده ام
آهنین پایی چو من در حلقه زنجیر نیست
آستین افشانی یوسف، گل وارستگی است
عشق اگر مشاطه می گردد زلیخا پیر نیست
بیقراران نامه بر از سنگ پیدا می کنند
کوهکن را قاصدی بهتر ز جوی شیر نیست
می روی از کوی او صائب دلت را واگذار
این جرس را قوت یک ناله شبگیر نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عقل را تدبیر باید عشق را تدبیر نیست
عاشقان را عقل تر دامن گریبانگیر نیست
عشق بر تدبیر خندد زان که در صحرای عقل
هر چه تدبیرست جز بازیچهٔ تقدیر نیست
عشق عیارست و بر تزویر تقدیرش چکار
[...]
ماسوی الله جز خیالی نیست می بینم به خواب
این چنین نقش خیالی قابل تعبیر نیست
در سر زلفش دل ما مدتی پابست شد
این چنین دیوانه را خوشتر از آن زنجیر نیست
کی رسد هرگز به مقصودی درین راه خدا
[...]
کس بخود دلبسته آنزلف چون زنجیر نیست
پای بند کس بجز سر رشته تقدیر نیست
گر ز تیغش رخنه یی درجان نشد تقصیر ماست
یکسر مو باری از مژگان او تصیر نیست
تیر باران بلا از بسکه آمد بر تنم
[...]
بیتصرف حسن را در هیچ دل تاثیر نیست
بیوقوف کیمیاگر نفع در اکسیر نیست
کلک مانی سحر کرد و بر دلی ننهاد بند
کانچه مقصود دل است از حسن در تصویر نیست
دست عشقت کز تصرفهای کامل کوته است
[...]
چاره خاموشی بود هر جا سخن در شیر نیست
تیر بر سنگ آزمودن جز زیان تیر نیست
گر بخلق الفت نمی گیرم گناه من بدان
طینت ابنای دهر از خاک دامن گیر نیست
خواری و عزت درین محنت سرا یکسان بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.