گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

تنگ خلقی شعله دوزخ سرشتی بوده است

جبهه وا کرده صحرای بهشتی بوده است

اعتباری را که در خوبی سرآمد گشته بود

ما به چشم عاقبت دیدیم زشتی بوده است

دور باش صد بلا گردید درد و داغ عشق

غوطه خوردن در دل آتش بهشتی بوده است

در سر زاهد به غیر از خودپرستی هیچ نیست

این کدوی پوچ، قندیل کنشتی بوده است

از لحد خوابش نگردد تلخ چون تن پروران

بستر و بالین هر کس خاک و خشتی بوده است

شور لیلی از سر مجنون به جان دادن نرفت

پیچ و تاب عشق، خط سرنوشتی بوده است

چرخ مینایی که عقل پیر یک دهقان اوست

از سواد بیکران عشق، کشتی بوده است

قامتش خم گشت و نگذارد قدم در راه راست

راستی صائب عجب غفلت سرشتی بوده است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode