خنده رویی میهمان را گل به جیب افشاندن است
تنگ خلقی کفش پیش پای مهمان ماندن است
از صراط المستقیم شرع پوشیدن نظر
با دو چشم بسته تنها در بیابان ماندن است
بر زبان گستاخ راندن حرف نزدیکان حق
از قساوت تیغ بر صید حرم خواباندن است
نیست غیر از رخنه دل عارفان را قبله ای
روی گرداندن ز دل، از قبله رو گرداندن است
هست اگر ارباب دولت را لباس فاخری
از گناه زیر دستان چشم خود پوشاندن است
از جواب خشک، چوب منع درویشان شدن
دولت ناخوانده را از درگه خود راندن است
در مجالس حرف سرگوشی زدن با یکدگر
در زمین سینه ها تخم نفاق افشاندن است
از تلاوت آنچه می آید به کار عاملان
دفتر اعمال خود را پای تا سر خواندن است
بر گرانخوابان دولت عرض کردن حال خویش
نامه را در رخنه دیوار نسیان ماندن است
نیست در سنگین دلان صائب نصیحت را اثر
تیغ بر خارا زدن بازوی خود رنجاندن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر گران از دل گذشتن، صید را خواباندن است
دانه صیاد اینجا آستین افشاندن است
نیست ممکن سر برآوردن به سعی از کار عشق
ساحل این بحر خونین دست بر هم ماندن است
زاهدان خشک را با عشق گشتن همسفر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.