قدر مردم سفر پدید کند
خانه خویش مرد را بند است
تا به سنگ اندرون بود گوهر
کس چه داند که قیمتش چنداست
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
قدر مردم سفر پدید کند
خانه خویش مرد را بند است
تا به سنگ اندرون بود گوهر
کس چه داند که قیمتش چنداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
به تو زین روی طبع خرسند است
که مرا با تو طرزِ پیوند است
اولین باب تربیت پند است
دومین نوبه خانه و بند است
سومین توبه و پشیمانی
چارمین شرط و عهد سوگند است
پنجمین گردنش بزن که خبیث
[...]
دل ما در هوای الوند است
در سر زلف یار دربند است
خواجه تبریزی است و در قره باع
شاه سروان امیر در بند است
یار بلخی ما ز تربت رفت
[...]
الم مرگ قطع پیوند است
زانچه اکنون دلت به آن بند است
پندار چه هزار سودمند است
چون عشق آید چه جای پند است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.