گنجور

 
سعدی

بس ای غلام بدیع‌الجمال شیرین‌کار

که سوز عشق تو انداخت در جهان آتش

به نفط گنده چه حاجت که بر دهان گیری

تو را خود از لب لعلست در دهان آتش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode