تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی
دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
ملامتگوی بیحاصل ترنج از دست نشناسد
در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی
به زیورها بیآرایند وقتی خوبرویان را
تو سیمینتن چنان خوبی که زیورها بیآرایی
چو بلبل روی گل بیند زبانش در حدیث آید
مرا در رویت از حیرت فروبستهست گویایی
تو با این حسن نتوانی که روی از خلق درپوشی
که همچون آفتاب از جام و حور از جامه پیدایی
تو صاحب منصبی جانا ز مسکینان نیندیشی
تو خوابآلودهٔ بر چشم بیداران نبخشایی
گرفتم سرو آزادی نه از ماء مهین زادی؟
مکن بیگانگی با ما چو دانستی که از مایی
دعایی گر نمیگویی به دشنامی عزیزم کن
که گر تلخ است شیرین است از آن لب هر چه فرمایی
گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد
چو پایانم برفت اکنون بدانستم که دریایی
تو خواهی آستین افشان و خواهی روی درهم کش
مگس جایی نخواهد رفتن از دکان حلوایی
قیامت میکنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن
مسلم نیست طوطی را در ایامت شکرخایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و محبوبیت معشوق اشاره میکند و میگوید هر در که او باز شود، رحمت و خوبی را به روی مردم میگشاید. او به زیبایی معشوق مانند یوسف اشاره میکند و میگوید که نمیتوان او را از دیگران پنهان کرد، چون مانند خورشید و زیبایی او در هر جایی نمایان است. شاعر از حسرت و غم سیر و خواب آلودگی معشوق نسبت به مسکینان مینالد و میخواهد به او یادآوری کند که نباید اینگونه باشد. شاعر در نهایت به دوگانگی عشق و دشواریها در ارتباط با معشوق اشاره میکند و میگوید حتی اگر دعا نکند، یک حرف تلخ او هم مانند شیرینی است، زیرا ارتباط با او برایش گرانقدر است. این شعر نشاندهنده عشق عمیق و احساسات متناقض در روابط انسانی است.
هوش مصنوعی: هر جا که قدم بگذاری، با زیبایی و خوبیات در حقیقت دری خواهی بود که به روی مردم باز میشود و رحمت و محبت را به آنها هدیه میدهد.
هوش مصنوعی: نقد و سرزنش بیفایده است، مانند میوهای که از دست رفتهاست. در چنین زمانی، وقتی زیبایی مانند یوسف از پس پرده نمایان میشود، هیچ کس به انتقاد نمیپردازد.
هوش مصنوعی: زیبا رویان را با زیورآلات بیارایند، چرا که تو با زیبایی و نیکی خود به مانند نقرهای درخشان، به حدی زیبا هستی که خود میتوانی زیورآلات را بیارایی.
هوش مصنوعی: وقتی بلبل به گل نگاه میکند، زبانش به صحبت میآید. اما من در نگاه تو آنقدر شگفتزدهام که نمیتوانم چیزی بگویم.
هوش مصنوعی: تو با این زیبایی نمیتوانی از چهرهات بپوشانی، چون مانند خورشید از جام میدرخشی و همچون حوری از لباسش پیداست.
هوش مصنوعی: ای عزیز، تو که در مقام و منصب بلندی هستی، به حال کسانی که در فقر و تنگدستی به سر میبرند فکر نمیکنی. تو همچون کسی هستی که در خواب غرق شده و از حال بیداران و آگاهان غافلی.
هوش مصنوعی: من آزادی را از هیچ چیزی جز نرمی و لطافت نمیخواهم؛ پس چرا با من بیگانه رفتار میکنی، در حالی که میدانی ما چه ارتباط نزدیکی داریم؟
هوش مصنوعی: اگر دعایی نمیکنی، لااقل با دشنامی به من محبت کن. چون اگرچه ممکن است تلخ به نظر بیاید، اما از آن لبهای تو هر چه بگویی، شیرین است.
هوش مصنوعی: من فکر میکردم که تشنگی من به اندازهای است که به عمق دریا نرسم، اما اکنون که به انتها رسیدم، متوجه شدم که این دریا بیپایان است و من هنوز باید بیشتر تحمل کنم.
هوش مصنوعی: تو میتوانی آستینهایت را بگسترانی یا اینکه چهرهات را بپوشانی، اما بدان که مگس هیچوقت از دکان شیرینیفروشی دور نخواهد شد.
هوش مصنوعی: سعدی با سخنان شیرین و دلنشینش، مانند طوطی خوشزبان، در قیامت به خوبی میتواند سخن بگوید. این نشاندهندهی مهارت او در بیان و ادبیات است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۱
تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی
دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
چو جنت دایم اندر وی همه رحمت فراز آید
«تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی»
بهار آمد من و هر روز نو باغی و نو جایی
به گشتن هر زمان عزمی به بودن هر زمان رایی
قدح پر باده رنگین به دست باده پیمایی
چو مرغ از گل به گل هر ساعتی دیگر تماشایی
نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی
[...]
شبی تاری چو بیساحل دمان پر قیر دریائی
فلک چون پر ز نسرین برگ نیل اندوده صحرائی
نشیب و توده و بالا همه خاموش و بیجنبش
چو قومی هر یکی مدهوش و درمانده به سودائی
زمانه رخ به قطران شسته وز رفتن برآسوده
[...]
ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی
تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی
ز وهمی کز خرد خیزد تو زان وهم و خرد در وی
ز رایی کز هوا خیزد تو دور از چشم آن رایی
پشیمانست دل زیرا که تو اسرارها دانی
[...]
خرد را دوش میگفتم که ای اکسیر دانایی
همت بیمغز هشیاری همت بیدیده بینایی
چه گویی در وجود آن کیست کو شایستگی دارد
که تو با آب روی خویش خاک پای او شایی
کسی کاندر جهان بیهیچ استکمال از غیری
[...]
زهی اخلاق تو محمود همچون عقل و دانائی
زهی ایام تو مشکور همچون عهد برنائی
امام شرق رکن الدینکه سوی حضرتت دایم
خطاب انجم و چرخست مولانا و مولائی
اضافت با کف رادت ز گیتی گنج پردازی
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.