نگفتم روزه بسیاری نپاید
ریاضت بگذرد سختی سر آید
پس از دشواری آسانیست ناچار
ولیکن آدمی را صبر باید
رخ از ما تا به کی پنهان کند عید
هلال آنک به ابرو مینماید
سرابستان در این موسم چه بندی
درش بگشای تا دل برگشاید
غلامان را بگو تا عود سوزند
کنیزک را بگو تا مشک ساید
که پندارم نگار سروبالا
در این دم تهنیت گویان درآید
سواران حلقه بربودند و آن شوخ
هنوز از حلقهها دل میرباید
چو یار اندر حدیث آید به مجلس
مغنی را بگو تا کم سراید
که شعر اندر چنین مجلس نگنجد
بلی گر گفته سعدیست شاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی گذراندن سختیها و انتظار برای رسیدن به راحتی و شادی است. شاعر میگوید که روزهای سخت دوام نخواهد داشت و پس از گذراندن این ریاضتها، آسانی به سراغ انسان خواهد آمد. او به نمایان شدن عید و شادی اشاره میکند و از کسانی میخواهد که برای جشن آماده شوند و دلها را شاد کنند. همچنین تأکید میکند که در مجالس شادمانی، صحبتهای لطیف و عاشقانه مطرح شود و از غنایتی که باید در این لحظات وجود داشته باشد، یاد میکند. در نهایت، اشارهای به شعر سعدی دارد که به زیبایی این لحظات اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من نگفتم که روزه و سختکوشی دائمی نیست؛ به زودی مشقتها به پایان میرسد و آرامش و راحتی خواهد آمد.
هوش مصنوعی: پس از هر سختی، آرامشی وجود دارد که ناگزیر خواهد آمد، اما انسان باید صبر و تحمل داشته باشد.
هوش مصنوعی: چهرهاش را تا چه زمانی از ما پنهان میکند؟ عید هلال (ماه نو) که با ابرویش نمایان میشود.
هوش مصنوعی: در این فصل، چه فایدهای دارد که در این دنیا دل را ناراحت کنیم، بهتر است که درهای امید و شادی را باز کنیم تا دل شاد شود.
هوش مصنوعی: به خدمتکاران بگو تا عود را بسوزانند و به دختر خدمتکار بگو تا زعفران را پودر کند.
هوش مصنوعی: من تصور میکنم که معشوق زیبا و بلندبالا در این لحظه به جمع تبریکگویان وارد میشود.
هوش مصنوعی: سواران زین و اسب خود را برمیدارند، اما آن دلربا هنوز هم قلبها را میرباید.
هوش مصنوعی: وقتی دوست در جمع صحبت کند، به خواننده بگو تا کمتر بخواند.
هوش مصنوعی: شعر به این مجلس نمیخورد، اما اگر سعدی گفته، ممکن است اینگونه باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کجا وصفش به گفتن هم نشاید
که پس پیرامنش چیزی بباید
مهی ، کندر سمرقند از لب او
نبات مصر را جان می فزاید
اگر طوطی طبع جان فزاید
بشاخ شکر نابش گراید
بشولد مر طبق را بر طریقی
[...]
خر خمخانه را جودان بماندست
وگر ماندست جو کو تا بخاید
بسنگ هجو من دندان شکستست
که بی بیطار بیخش برنیاید
سرش از سهمناکی شد بانسان
[...]
ز هجران تو جانم میبرآید
بکن رحمی مکن کاخر نشاید
فروشد روزم از غم چند گویی
که میکن حیلهای تا شب چه زاید
سیهرویی من چون آفتابست
[...]
دلی ده کاو یقینت را بشاید
زبانی کافرینت را سراید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.