گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعدی

توانگران که به جنب سرای درویشند

مروت است که هر وقت از او بیندیشند

تو ای توانگر حُسن، از غنای درویشان

خبر نداری اگر خسته‌اند و گر ریشند

تو را چه غم که یکی در غمت به جان آید

که دوستان تو چندان که می‌کشی بیشند

مرا به علت بیگانگی ز خویش مران

که دوستان وفادار بهتر از خویشند

غلام همت رندان و پاکبازانم

که از محبت با دوست، دشمن خویشند

هر آینه لب شیرین جواب تلخ دهد

چنان که صاحب نوشند ضارب نیشند

تو عاشقان مسلم ندیده‌ای سعدی

که تیغ بر سر و سر بنده‌وار در پیشند

نه چون منند و تو؛ مسکین، حریص، کوته‌دست

که ترک هر دو جهان گفته‌اند و درویشند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode