گنجور

 
سعدی

مرا در نظامیه ادرار بود

شب و روز تلقین و تکرار بود

مر استاد را گفتم ای پر خرد

فلان یار بر من حسد می‌برد

چو من داد معنی دهم در حدیث

بر آید به هم اندرون خبیث

شنید این سخن پیشوای ادب

به تندی برآشفت و گفت ای عجب!

حسودی پسندت نیامد ز دوست

که معلوم کردت که غیبت نکوست؟

گر او راه دوزخ گرفت از خسی

از این راه دیگر تو در وی رسی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode