بخش ۱۴ - حکایت در معنی عزت محبوب در نظر محب
میان دو عم زاده وصلت فتاد
دو خورشید سیمای مهتر نژاد
یکی را به غایت خوش افتاده بود
دگر نافر و سرکش افتاده بود
یکی خلق و لطف پریوار داشت
یکی روی در روی دیوار داشت
یکی خویشتن را بیاراستی
دگر مرگ خویش از خدا خواستی
پسر را نشاندند پیران ده
که مهرت بر او نیست مهرش بده
بخندید و گفتا به صد گوسفند
تغابن نباشد رهایی ز بند
به ناخن پری چهره میکند پوست
که هرگز بدین کی شکیبم ز دوست؟
نه صد گوسفندم که سیصد هزار
نباید به نادیدن روی یار
تو را هر چه مشغول دارد ز دوست
اگر راست خواهی دلارامت اوست
یکی پیش شوریده حالی نبشت
که دوزخ تمنا کنی یا بهشت؟
بگفتا مپرس از من این ماجرا
پسندیدم آنچ او پسندد مرا
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
نوید نوشته:
سلام فک کنم تو اخرین بیت ماجرا اشتباه نوشته شده
👆☹
Masih نوشته:
داستان درسه و منظور اینه که هر چه را که با اون دوست قبولم کنه من قبول دارم. چه بهشت چه جهنم
👆☹