تا دامن از من کشیدی
ای سرو سیمین تن من
هر شب ز خونابه دل
پرگل بود دامن من
بنشین چو گل در کنارم
تا بشکفد گل ز خارم
ای روی تو لاله زارم
وی موی تو سوسن من
ای جان و دل مسکن تو
خون گریم از رفتن تو
دست من و دامن تو
اشک غم و دامن من
ای گریه دل را صفا ده
رنگی به رخسار ما ده
خاکم به باد فنا ده
ای سیل بنیان کن من
وی مرغ شب همرهی کن
زاری به حال رهی کن
تا بر دلم رحمت آرد
صیاد صیدافکن من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.