مست از شراب نوشین
جانا بیا و بنشین
یک شب به محفل من
ای شادی دل من
دور از لب خندان تو
میگریم از هجران تو
اشک غم و دامان من
دست من و دامان تو
در آتشم، وای، وای
چه میکشم وای، وای
روشنگر ویرانه ام کو؟
شمعم ولی پروانه ام کو
در سینه سوزد دل بی قرارم
صبری که خواهی ندارم، ندارم
در صبح امید ما، تویی تو
افسونگر دلها، تویی تو
عشق من و آرام جانم
تنها تویی تنها تویی تو
دور از لب خندان تو
میگریم از هجران تو
اشک غم و دامان من
دست من و دامان تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.