گِتی که تنه یارْمِهْ همیشکْ ته بُومْ
تنه دشمنِ دَرْ نَهَلِمْ یکی گُومْ
دَمی دوستْ نِئی وُ دشمنْ بی اَندی تُومْ
آخرْ هدایی مه دشمنِ دِلِ کُومْ
نرسمّه بمیرم کَسْ نَئیره مه نُومْ،
یکْ لحظه (اتّا دقیقه) به خاک، مه تنْ نئیره آرُومْ،
فردا خاکِ سَرْ بَوینِنْ مه همکارُومْ
یکی چِشْرِهْ خونْ اِنِهْ، یکیرِهْ بارُومْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
گفتی که یار تو و همیشه از آن توام / و یک گام به درگاه دشمن نمیگذارم
یک دم دوست من نشدی، و این همه وقت دشمن من بودی / و عاقبت کام دل دشمنم را روا ساختی
میترسم که بمیرم و کسی نامی از من نبرد، / و یک آن (یک دقیقه) تن من در خاک آرام نگیرد.
فردای مرگم، همکاران بر سر خاکم میبینند / که از یک دیدهام خون و از دیگری باران اشک روان است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.