واخْ که دِلْرِهْ کارها کرده یارِ پَیْغُومْ!
آهْ که تو ندایی بندهیِ دِلِ کُومْ!
آخْ که نَخِتِمهْ دوستِ کشْ یکی شُومْ!
واخْ که گِذِر باز دَرْ بُورْدِهْای مه دُومْ!
شه دِلْرِهْ کُوترْ کِرْدْمِهْ رسیمه ته دُومْ
تا دونه بَچینّه، دَکِفِهْ تنه دُومْ
صّیٰادِ کُهِنْ نیشته به ته تیسا دُومْ
هیچکِسْ نِنِهْ که دُوم نَکِفِهْ اَوّلْ گُومْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
وای که پیام تو به دلم کارگر شد! / آه که کام دل بنده را ندادی!
آوخ که شبی در آغوش یار نیارمیدم! / وای که باز گذار باز، از دامم رها شد!
شکارگر کهنهکار، به دام خالی تو افتاده (نشسته) است / کسی نمیآید که در همان گام نخستین گرفتار دام تو نشود
جاذبهی دام عشق تو آنقدر نیرومند است که حتی صیاد کهنهکار هم، در همان وهلهی نخست گرفتار آن میشود. یعنی کسی نمیتواند در برخورد نخست اسیر دام بلای عشق تو نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.