الهی فلَک! سُو نَکنی به عٰالِمْ
وَلَهْ چَلْ به ته چَمْ نگرده یکی دَمْ
سی سالْ و نه سُو بِلِنْ بوّه منه چَمْ
فلک بَرِسِهْ، گِرْد بزنه یکی دَمْ
سی سٰال، دَئیمه، سی سالُ اَیی دَوُونِمْ
سازهْ دَستْ هائیتْ من دشت وُ کوهْرِهْ رُوبمْ
نصیحتْ یارونْ من شماره بَوُوئِمْ
این دَرْ دَرْ آمُو، اونْ دَرْ وِنِه مِنْ شوئِمْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
الهیای فلک! روشن و با رونق نشوی به گیتی / چرخ کجرفتار یک آن به مراد تو نگردد
سی سال باید درخشندگی به مراد من گردد / به فلک که رسید، به اندازه یک آن بگردد
سی سال زیستم، اگر باز هم سی سال بمانم / جاروب به دست گرفته، دشت و کوه را (زیر پای تو) میرویم
یاران به شما اندرزی میگویم: / «از این در آمدم، از آن در باید بروم»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.