ایْ بُورِهْ سوارْ! چَمْ بَزویی منه چَمْ
بَسونِ آهو رَمْ بکردی مجه رَمْ
اندمْ حالْپِرسُونْ که نیشتْ بوئِمْ راهِ دَمْ
دَراوُنْ راهِ سَرْ، دوستْرِهْ بِیُورِمْ شه چَمْ
کَیْ بُو بوینمْ غَمْ به دِلْ مه بَوِّه کَمْ
دوستِ نَدییِنْ، دیده نَمُونِسْ مه نَمْ
اون یارْ که مه جٰا جِدا نَیْیهْ یکی دَمْ
اِسٰا مَرْدِمِ گفتهْ مه جٰابَیْتِهْ رَمْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای سوار بر اسب سرخ! از سوی من منحرف شدهای / مانند آهو از من رم کردهای، رم
آندم که برای احوالپرسی در سر راه نشسته باشم، / [می خواهم] در سر آن راه، دوست را به سوی خود بیاورم
کی شود که دوست را ببینم و غم از دلم بکاهد / به سبب ندیدن دوست، اشک دیدهام خشک شده است
آن یار که یکدم از من جدا نمیماند / اکنون به گفتهی مردم از من رمیده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.